نمونه‌هایی از تضاد احتمالی منافع کارکنان در محیط کار

برای مثال مدیری را تصور کنید که به‌تازگی به این سمت ترفیع یافته و در پست قبلی خود با همسرش همکار بوده است. ترفیع وی باعث شده است که به مدیر همسرش تبدیل شود و در نتیجه سازمان، بعد از مشورت با بخش منابع انسانی و صحبت با این زن و شوهر، تصمیم می‌گیرد زن را به واحد دیگری منتقل کند.

تضاد منافع باعث می‌شود که کارکنان به دلیل سلایق، دیدگاه‌ها یا تعهدات متضاد با یکدیگر دچار چالش شوند. تضاد منافع به طور کلی امری است که در مرامنامه یا کتابچه راهنمای کارکنان ممنوع دانسته می‌شود.

تضاد منافع می‌تواند موجب شود که کارمندی براساس مصالحی متضاد با مصالح همکاران یا کارفرمای خود دست به عمل بزند. در هر محیط کاری، کارکنان سعی می‌کنند از هر رفتار یا تصمیمی که احتمالا نشانه‌ای از تضاد منافع محسوب می‌شود، پرهیز کنند. این تضاد برای اعتبار، صلاحیت و قابل اعتماد بودن کارکنان ضربه می‌زند.

تعریف کردن تضاد منافع دشوار است، به همین دلیل تلاش می‌کنیم با استفاده از مثال‌های زیر نشان دهیم که چه فعالیت‌ها و رفتارهایی می‌توانند در حوزه این مفهوم قرار بگیرند.

این رفتارها در فضاهای کاری چنان واگرا هستند که در اثر آنها تعاملات بین‌فردی، اقدامات کارکنان و سود شخصی افراد از مصالح کارفرما پیشی می‌گیرد و اولویت بیشتری پیدا می‌کند.

این مثال‌ها راهنمایی هستند تا بدانید به عنوان یک فرد دارای صلاحیت، باید از چه رفتارهایی در محیط کار پرهیز کنید.

مثال‌های تضاد منافع احتمالی کارکنان در محیط کار

این مثال‌ها بیانگر موقعیت‌هایی هستند که در آنها ممکن است کارمندی با کارکنان دیگر یا با کارفرمای خود دچار تضاد منافع شود. با استفاده از این مثال‌ها می‌توانید دریابید که تضاد منافع در اصل چه مفهومی دارد.

  • یکی از بستگان یا دوست نزدیکی که به مسئول ناظر گزارش می‌دهد و آن مسئول ناظر بر وظایف شغلی، حقوق و ترفیع کارکنان اعمال نظر می‌کند.
  • مدیر مردی که با کارمند زن خود ارتباط عاطفی دارد و مسئول اوست یا برعکس، آن زن مدیر آن کارمند مرد است.
  • وکیلی که از مشتری خود در یک دعوای حقوقی دفاع می‌کند و همزمان از طرف دعوی پول دریافت می‌کند.
  • مأمور خرید یک شرکت که برای انجام خریدهای شرکت با برادرزن خود به عنوان فروشنده قرارداد می‌بندد.
  • کارمندی که خودش شرکتی تأسیس می‌کند که خدماتی مشابه به مشتریان شرکت اصلی‌ای که کارمند آن است ارائه دهد. این مورد به‌ویژه هنگامی تضاد منافع محسوب می‌شود که کارکنان با شرکت متبوع خود قرارداد منع رقابت را امضا کرده باشند.
  • کارمندی که عضو تیم انتخاب کارکنان جدید یک شرکت است و با یکی از کاندیداها ارتباط دارد ولی این ارتباط را مخفی نگه می‌دارد.
  • مدیری که در زمان تعطیلی شرکت، قرار مشاوره‌ای برای یکی از شرکاء یا مشتریان تعیین می‌کند و بابت آن پول دریافت می‌کند.
  • کارمندی که بعد از ظهرها به‌صورت پاره‌وقت برای شرکتی کار می‌کند که محصولاتش رقیب محصولات شرکتی است که در آنجا کار تمام‌وقت انجام می‌دهد.
  • یکی از مدیران شرکت در قبال دریافت پول، تجهیزاتی را برای یک شرکت دیگر فراهم کند که رقیب مستقیم شرکت اصلی اوست.
  • یک مدیر منابع انسانی خانم که تصمیم می‌گیرد با استفاده از منابع انسانی درون سازمان که در اختیار او هستند بر علیه یک مدیر اجرایی مرد سازمان که سال‌هاست او را می‌شناسد و با وی همکاری دارد، اقامه دعوی کند و او را به آزار و اذیت جنسی متهم کند. اگر این خانم از منابع قانونی خارج از سازمان برای اقامه دعوی و تعیین مجرم بودن و مجازات آن آقا استفاده کند، اقدام وی مصداق تضاد منافع نیست.
  • مأمور خریدی که از فروشندگان هدیه و رشوه دریافت می‌کند و سپس برای شرکت متبوع خود از آن فروشندگان خرید می‌کند.
  • کارمندی که از فروشندگان یا شرکت‌های تأمین‌کننده هدیه یا رشوه دریافت می‌کند و سپس به سازمان خود پیشنهاد می‌کند که از این فروشندگان خرید کند، بدون اینکه محصولات آنها را با محصولات سایر فروشندگان مقایسه کرده باشد.
  • مسئول امور مالی شرکت که قراردادی مالی امضاء می‌کند یا برنامه‌ای برای تعیین سهم کارکنان اجرا می‌کند که خود مستقیما از آن منتفع می‌شود.
  • مسئول آموزشی که حقوق می‌گیرد تا کلاس‌هایی برگزار کند که به مشتریان نحوه استفاده از محصولات نرم‌افزاری شرکت را آموزش دهد. وی وب‌سایتی تأسیس می‌کند تا در ساعات فراغت خود در ازای دریافت دوباره پول همان نرم‌افزارها را به مشتریان آموزش دهد. اگر وی بتواند از طریقی غیر از کلاس‌های آموزشی شرکت پول بیشتری در بیاورد، دیگر مشتریان را به آن کلاس‌ها ترغیب نخواهد کرد.
  • مدیر بخش بازاریابی که با یکی از خانم‌های مدیر در همان بخش رابطه عاطفی دارد. آنها مدت زیادی در آن بخش کار کرده‌اند ولی کارشان مستقیما به هم ربطی نداشت تا اینکه آن آقا ترفیع می‌گیرد و اکنون که وی مدیر بخش بازاریابی است، آن خانم باید مستقیما به وی گزارش بدهد. شرکت مجبور می‌شود روند گزارش دادن کارکنان در آن بخش را تغییر دهد، با اینکه آن دو دیگر هیچ رابطه‌ای با هم ندارند. وجود سابقه رابطه بین آن دو احتمال تضاد منافع را افزایش می‌دهد، به‌ویژه در نظر دیگر همکاران.
  • کارمندی که وب‌سایتی شخصی راه می‌اندازد و در آن محصولات نرم‌افزاری شرکت متبوع خود را می‌فروشد.

تضاد منافع باعث کاهش اعتبار و صلاحیت شما می‌شود. اگر براساس آن اقدامی صورت دهید، همکاران و رئیس شما نمی‌دانند که در مورد شما چگونه باید فکر کنند. آنها آب را گل‌آلود کرده و شروع به انتقاد کردن از شما و خیال‌بافی می‌کنند و به شما مشکوک می‌شوند.

برای مثال تصور کنید در وب‌سایتی مانند وب‌سایت دهکده جهانی دانش و مهارت که مقالات علمی در حوزه کسب‌وکار و توسعه فردی منتشر می‌کند، مقالاتی که نویسندگان مهمان می‌نویسند به کرات منتشر می‌شوند اما سند راهنمای نویسندگان به‌روشنی نشان می‌دهد که تضاد منافع در محتوای این مقالات پذیرفتنی نیست. نویسندگان مجاز نیستند نام محصولات خود را در مقاله ذکر کنند، محصولات خود را پیشنهاد بدهند یا از محصولات خود به عنوان مثال در مقالات استفاده کنند مگر در موارد خاص. آنها به هیچ وجه مجاز نیستند مقاله‌ای بنویسند که هدف آن نشان دادن مزیت کالا یا خدمات آنها باشد.

مقالات آنها باید دارای محتوایی باشد که برای خواننده مفید باشد نه برای نویسندگان. سایت دهکده جهانی دانش و مهارت، این امر را ارزش خود می‌داند و به آن اعتقاد دارد که مهم این است که خوانندگان وقتی مقالات سایت را می‌خوانند احساس کنند مقالات برای استفاده آنها نگاشته شده‌اند و از کیفیت مقالات راضی باشند.  

در تصمیمات کوچک و بزرگی که کارکنان باید هر روز بگیرند، موارد فراوانی وجود دارد که در آنها ممکن است منافع کارکنان با منافع سازمان تضاد پیدا کند و ممکن است هیچ‌گاه کسی از این تصمیمات باخبر نشود. اما خود آنها می‌دانند که چه زمانی با این موقعیت‌ها مواجه می‌شوند. هر کسی در محیط کار خود با چالش‌هایی از این دست مواجه خواهد شد و لازم است که در هر مورد براساس تشخیص خود کاری را انجام دهد که منافع شرکت بر منافع شخصی وی مقدم باشد. این کار در نهایت به سود خود وی به عنوان بخشی از سازمان نیز خواهد بود.

برگرفته از The Balance